-
در دنیای تو ساعت چند است؟
جمعه 20 آذر 1394 21:11
خیلی وقت بود از سینمای ایران قطع امید کرده بودم...اما این فیلم یه بوی خاصی داشت...بوی پرتقال روی بخاری. دانلود دانلود پ.ن:خواب دیدم دوباره تو مدرسه م...و باز هم کابوس...حتی وقتی خودت می دونی اینا همش خوابه... وقتی به یکی فک میکنی پیداش می شه...عجیبه...دنیای عجیبیه...من حق دارم بگم اینا ممکنه همش خواب باشه نه؟!
-
"یورکا "
یکشنبه 15 آذر 1394 13:08
وقتی ساعت 4 صبح به نتیجه می رسی! یافتم!
-
Greedy
یکشنبه 8 آذر 1394 18:14
حرص گاهی وقتا چیز بدی نیس... تو یاد گرفتن چیزای جدید حریص باش. من خیلی وقته که همینم. دانلود
-
NonSudden Depression
یکشنبه 1 آذر 1394 03:08
پلان 1 من افسردم.این تنها کلمه ایه که می شنوم...تو داری میگی از زندگی,اما من گوش نمی دم...من فقط زل زدم به لبات...اون صورتی کم رنگ لبات...دستاتو میاری بالا و تکون می دی ,مثه یه مار زنگی,مثل موج...به دستات نگا میکنم,ایا این همون دست هاست؟رومو میکنم یه طرف دیگه,نمی دونم چی رو دارم نیگا میکنم,کلمو 90 درجه میچرخونم,اها...
-
Be the best or Fu*ck off.
جمعه 29 آبان 1394 17:23
یک جمله می تونه زندگی رو تغییر بده: "وقتی کاری میکنی,باید تو اون کار بهترین باشی,والا دیگه فایده انجامش چیه؟"
-
Ass*holes.
چهارشنبه 27 آبان 1394 20:36
چتونه؟نه واقعا میخوام بدونم ما ملت چمونه؟ زدین یکی دیگه رو هم با شوخی و خنده بدبخ کردین...ینی شما تا به حال اشتبا نکردین؟همتون ماشالا سفت و سخت! با کسی نخوابیدین با کسی هم عکس نگرفتین! خب حالا این رف گوشه زندان و ابروی چن نفر رف...چندتا زندگی با شوخی و خنده به فاک رف... من نه این ادم رو می شناسم نه میخوام بشناسم...ولی...
-
Dracula
چهارشنبه 13 آبان 1394 12:02
شب ها دراکولای غمگینی که من بودم... دانلود پ.ن:تو در تمام زندگیات این را حس کردهای. حس کردی که یک چیزی در این دنیا غلط است، و نمیدانی که آن چه چیزی است. هرکاری هم بکنی این فکر گاهی تمام تفکرات تو را به هم میریزد. تو نمیدانی که آن چیست ولی این همان علتی است که تو به پیش من آمدهای. میدانی منظورم چیست؟
-
The one with Pretending
شنبه 9 آبان 1394 02:08
موضوع این نیست که من کیم... موضوع این نیس که چه رفتاری خوبه یا بده... یا اصلا من ادم خوبی هستم یا نیستم... موضوع اینه که من دارم تظاهر میکنم"اینی" که هستم رو... موضوع اینه که توی مغز یک بعدی من ,یک بودای قاتل نشسته... که میتونه همزمان,زندگی ببخشه ...و بگیره. میدونی خنده دارش کجاس؟ من انتخاب نمی کنم , اون منو...
-
Dedicated
شنبه 25 مهر 1394 03:23
-It's not possible -No it's necessary! پ.ن:پدربزرگ ببخش منو خیلی وقته بهت سر نزدم ... خیلی دلم میخواس زنده بودی و همچنان هر هفته یه نون سنگک خاشخاشی میاوردم...ببخشید که نبودم...پدربزرگ منو ببخش که سرم شلوغه...ولی میدونم تو اون بالایی و هوامو داری...میدونم که هستی...پدربزرگ منو ببخش و گناهانم رو...و امیدوارم هیچوقت اون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 مهر 1394 02:23
چند شب پیش داشتم از یه میدون ی رد می شد,منتظر بودم خلوت شه یهو دیدم یه فسقل گربه اندازه کف دست اومد بغلم ایستاد :)) هی دور من می گشت و بهم نیگا میکرد ,هی با خودم میگفتم ینی این چیکا داره گشنشه تشنشه ؟اخه چیزی هم همراهم نبود که توجهش رو جلب کرده باشه...یه دقیقه وایستادم همونجا هی نیگاش کردم دیدم نه این فقط دور من رژه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مهر 1394 02:39
تا به حال تو خواب به صلیب کشیده شدی؟ لااقل تو خواب می تونی مسیح باشی. پ.ن:مُرده آنست که نامش به نکویی نبرند...خداحافظ کاپیتان.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مهر 1394 16:04
اگه به جوابی نمی رسی...شاید...داری سوال اشتباهی می پرسی.
-
Reverse
شنبه 4 مهر 1394 02:47
با یه اعتماد به نفسی می گه همه رو پیچوندم که فقط با تو صوبت کنم که انگار مریم مقدسه...خب کسخل خودت می فهمی داری به خودت فوش میدی؟ پ.ن:ایران پر از جک و جن... است لطفا مواظب خودتان باشید. پ.ن1:کلا تعریف همه چی تو این خراب شده عوض شده.دنیای وارونه.
-
Doughnut
پنجشنبه 2 مهر 1394 01:38
گاهی وقتا هم میخوام به خودم بگم: خسته نشدی اینقد زر زدی؟ دنیا مثه دونات شکلاتی گرده...کله تم که کج کنی بازم گرده...می تونی زبونتو بکنی تو سوراخ وسطش مثه بچگیا...ادا در بیاری بخندی الکی...اما دونات شکلاتی هیچوقت به تو نمی خنده...اصلا تعطیله...کرکره رو بکش پایین. دونات من پر از تضاده...می تونی گاز بزنی ...می تونی تمومش...
-
Period
دوشنبه 30 شهریور 1394 15:04
حوصله خودمم ندارم. ادمی که اعصاب نداشته باشد,از لک پریود در استخر هم بدتر است.مشمئز کننده.
-
So So
شنبه 28 شهریور 1394 18:58
وقتی دعوا می کنی و تمام مکالمه رو توی ذهنت دوباره تکرار میکنی...بعد شروع میکنی به کم و زیاد کردنش...نه اینجاش خوب نبود...این بهتره...اضافه می کنی...طولش می دی...و یک مشاجره اساسی هم توی ذهنت می سازی...یه مکالمه که فقط تو حرف می زنی. چه فرقی میکنه...به هرحال تو توی ذهنت زندگی میکنی...با یک صدا. پ.ن:تو مطب نشسته...
-
I'm a Hero
پنجشنبه 26 شهریور 1394 14:48
Dear god is that all you got?i thought you're almighty great,but you punch me like a babe. dear god,what if you don't exist at all?am i wrong?what if these all are my imagination?what if i surrended by fiction. pls let me awake , i know i'm ready now,what a pity days i had,huh? it is a shame i can't concentrate now,...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 شهریور 1394 10:35
انسان نادان در راه عقاید احمقانه خود می میرد و انسان دانادر راه عقاید عاقلانه خود.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 شهریور 1394 21:10
زندگی خیلی کوتاهه...واقعا کوتاه تر از اونچه فکرش رو بشه کرد...
-
Real
پنجشنبه 12 شهریور 1394 13:40
می گه دوست دختر چند تا داشتی تا الان؟ می گم 20 تا...30 تا... با یه نگاه متعجب نگام میکنه می گه نه دوست دختر واقعی چند تا داشتی... می گم...با مکث...1...2...3... راستی منظورت از "واقعی" چی بود؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 شهریور 1394 00:25
واقعا متاسفم از اینکه سرطان گرفتی...ولی ایا برات ناراحتم؟نه...حتی برای یک لحظه. laugh and the world laugh with you,weep,and you weep alone.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 تیر 1394 12:45
اصلا با سیستم بلاگ اسکای حال نمی کنم... همون برگردیم بلاگفا راحت تره... http://weird1.blogfa.com/
-
abnormal
یکشنبه 28 تیر 1394 16:05
یک رابطه دیگه رو هم بهم زدم بعد از یک سال... می دونی هر دفعه برام سخت تر می شه... دیگه خودمم نمی تونم خودمو درک کنم.
-
Here's the fu**in thing,you ruined my life sick bastard
پنجشنبه 25 تیر 1394 02:06
وقتی زن دوستت وقتی شوهرش هواسش نیست خودشو بهت می ماله و بهت دست می زنه و تو برای ازمایش جلو شوهرش می خوای بهش منو رو بدی ببینی باز هم لمسی در کار خواهد بود یا نه؟ و بینگو! نه! i just don't know,what's wrong with this people...maybe im weird and dumb ,so what are u? what's happend to society...i mean maybe i'm fool...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 تیر 1394 02:20
اگه کارگردان بودی به خودت چه نقشی می دادی؟ منظورم این نیس که ادما چقد مهمن...منظورم اینه که لیاقت چه نقشی داری؟ نقش اول؟ مکمل؟ یا سیاهی لشگر؟ بعضی موقع ها نمی دونم کی هستم...اخلاقم به شدت مودی شده...و حس میکنم این افکار مالیخولیایی داره هر روز توی ذهنم پیچیده تر میشه...شاید وسواس فکری یا همچین چیزی...ایا وسواس فکریه؟...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 خرداد 1394 23:55
تو یه کِرمی...که میخوان اینقد بِکِشنت تا پاره بشی... می دونی خنده دار کجاس...وقتی از خودت تعریف میکنی همه می خوان بزننت زمین...اگه بهترینی میخوان لهت کنن...ولی وقتی می گی توام یه اشغالی مثه بقیه,یا مودی هستی...همه میگن نه تو بهترینی...وقتی شادی همه میخوان غمگین باشی و وقتی ناراحتی همونا دنبال شاد کردنت هستن...باید...
-
Mosquito
جمعه 8 خرداد 1394 03:16
من بی حسم...همین الان...یه مدتیه که بی حسم...هیچی حس نمی کنم و حتی نمی تونم حرف بزنم...تنهام...تنهایی رو دوست دارم...همیشه میخوام با خودم تنها باشم...من از خودم متنفرم...از وجود داشتن متنفرم...و لحظه شماری می کنم...ولی جراتشو ندارم...من پوچ گرام...من...خستم...فقط خیلی خستم... من میخوام کمتر با خودم صحبت کنم...داره...
-
Something in the Way
چهارشنبه 6 خرداد 1394 03:19
سر رفتم...مغز تهی...و لازم نیست با همه خوب بود...باید همه رو مثل یه سوسک له کرد...مدت هاست دارم راه رو اشتباه می رم...و می ترسم راه درست "نبودن" باشه... سال ها نبودم...نه خودم...نه بین اطرافیانم...این خود واقعیم نبوده و این مثه خوره توی ذهنمه...یک چیزی هست این وسط ها... خستم...چرا مردها نمی تونن گریه کنن؟...