Dedicated

-It's not possible

-No it's necessary!


پ.ن:پدربزرگ ببخش منو خیلی وقته بهت سر نزدم ... خیلی دلم میخواس زنده بودی و همچنان هر هفته یه نون سنگک خاشخاشی میاوردم...ببخشید که نبودم...پدربزرگ منو ببخش که سرم شلوغه...ولی میدونم تو اون بالایی و هوامو داری...میدونم که هستی...پدربزرگ منو ببخش و گناهانم رو...و امیدوارم هیچوقت اون موقع ها منو نگاه نکرده باشی...اخه میدونی من اونقدرها هم ادم بدی نیستم...شایدم هستم...نمی دونم...خیلی وقته دیگه هیچی نمیدونم...پدربزرگ قول میدم بیام پیشت...خیلی زود...راستی مامان بزرگ دلش خیلی برات تنگ شده...راستی ببخشید اوندفه ازت ناراحت شدم و پیش خودم اون فکر رو کردم...هر وقت بهت فکر میکنم اون لحظه از ذهنم می گذره و می دونی؟بیشتر این ناراحتم میکنه که الان ...ولش کن...پدربزرگ مواظب خودت باش...و من.

چند شب پیش داشتم از یه میدون ی رد می شد,منتظر بودم خلوت شه یهو دیدم یه فسقل گربه اندازه کف دست اومد بغلم ایستاد :)) هی دور من می گشت و بهم نیگا میکرد ,هی با خودم میگفتم ینی این چیکا داره گشنشه تشنشه ؟اخه چیزی هم همراهم نبود که توجهش رو جلب کرده باشه...یه دقیقه وایستادم همونجا هی نیگاش کردم دیدم نه این فقط دور من رژه میره...اومدم از خیابون رد شم دیدم افتاده کنار من انگار که منو بخواد سپر کنه :)) خلاصه تا وسط راه اروم باهاش اومدم بعد یکم سرعتم رو بیشتر کردم فک کردم میاد نگو همون وسط ایستاد :| دستشم گذاشته بود رو کله ش که نبینه مثلا چه اتفاقی میوفته :| منم که رد شده بودم خیابون هم شلوغ شده بود فقط می تونستم نیگا کنم قضیه چی میشه و دعا کنم این فسقل سالم برسه...خلاصه یه تریلی اومد دقیقا جلوش ایستاد یعنی چن ثانیه توقف کامل کرد که این گربه ما به خودش بیاد و دوون دوون برگرده سر جاش...

بعد از ختم ماجرا خیلی ناراحت شدم...اگه میدونستم میخواد بیاد با من اینطرف (احتمالا پیش مامانش) حتما بغلش میکردم میاوردمش...اما امان ازین ندونستن...همیشه بعد تصمیم های اشتباه عذاب وجدان میگیرم...گاهی تصیم های کوچیک گاهی بزرگ...ولی همیشه این عذاب وجدانه هست...گاهی هم برای تصمیمای اشتباه بقیه عذاب وجدان میگیرم...این مورد احتمالا جفتش رو شامل می شه...

پ.ن:به گربه ها و سگ ها محبت کنین و نزنینشون لطفا.

تا به حال تو خواب به صلیب کشیده شدی؟

لااقل تو خواب می تونی مسیح باشی.


پ.ن:مُرده آنست که نامش به نکویی نبرند...خداحافظ کاپیتان.


اگه به جوابی نمی رسی...شاید...داری سوال اشتباهی می پرسی.

Reverse

با یه اعتماد به نفسی می گه همه رو پیچوندم که فقط با تو صوبت کنم که انگار مریم مقدسه...خب کسخل خودت می فهمی داری به خودت فوش میدی؟

پ.ن:ایران پر از جک و جن... است لطفا مواظب خودتان باشید.

پ.ن1:کلا تعریف همه چی تو این خراب شده عوض شده.دنیای وارونه.